گاهی یک جمله و نه حتی یک واژه از دهان یا قلم کسی می تواند او را برای همیشه از چشم بیندازد و دیدگاه آدم درباره گوینده را از این رو به آن رو کند. صادقانه بگویم. نفیسه کوهنورد امروز از چشمم افتاد. بدجور هم افتاد!
پیش از این به عنوان یک خبرنگار شجاع که از قلب جبهه های نبرد و با در دست گرفتن جانش گزارش تهیه می کرد او را می ستودم. و اکنون آن جمله های لعنتی که حالا دیگر روی فیسبوکش نمی بینیمشان ولی برای همیشه در ذهنمان حک شدند او را از چشم انداخت.
قریب به اتفاق پاسدارهایی که با سرمایه مردم ایران برای کمک به حفظ رژیم بشار اسد جنایتکار و همکاری در سرکوب و جنایت به سوریه اعزام می شوند از نظر طرز تفکر و روش و منش تفاوتی با داعشی ها ندارند. از نزدیک دیده ام که می گویم. مشتی فناتیک خطرناکند. فقط داعشی ها سنی هستند اینها شیعه.
در رویدادهای سال ۸۸ همین ها بودند که پیام مولا و مقتدایشان را لبیک گفتند و در خیابانها بیرحمانه به سرکوب اعتراض مسالمت آمیز مردم پرداختند. از بالای پشت بام مردم را به گلوله بستند، با باتوم بیرحمانه دختر و پسر، زن و مرد، پیر و جوان را کتک زدند و با ماشین از روی مردم رد شدند.
چه ظلمی در حق مملکت کرده اند؟! نکند اینها را شما در رده لطف و مرحمت این جماعت جانی می گذاری؟
بعد هم خانم خبرنگار آزاداندیش! جدی باورت شده که مدافعان بشار مدافعان حرمند؟
کدام حرم؟ در حلب هم حرم داشتیم و خبر نداشتیم؟
واقعا که!